- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امام حسن مجتبی علیهالسلام قبل از شهادت
پـسـر فـاطـمـهام غــصـه بـود بـنـیـادم سـنــد غــربـت مـن ایـن حــرم آبــادم خاک فرش حرم و گنبد من تکهٔ سنگ صحن من پر شده از غربت مادر زادم عزت عالمیان بسته به یک موی من است کـی مـذلِّ عـربـم؟ کـشـتـه این بـیـدادم شاه بیلشگرم و غربت من تا به کجاست زهـر بـا سـوز تـمـام آمـده بـر امـدادم هرچه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان تا که جـدم ز جـنـان کرد ز غـم آزادم هر زمین خورده مرا یاری خود میخواند چون که در یـاری افـتاده ز پـا استادم هر دم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم گرچه شد حائل ضربه سه حجاب صورت خـون دیـوار در آورده چـنان فـریـادم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شبـت با چه رنجـی سـحـر میشود سحـر خیـره چشمت به در میشود و داغ دلـت تـــازه تـــر مــیشـــود تو و کـوچه و… داغ زهـرا حسن! کجا پیش تو جای خار و خس است دلت در دل خـانه هـم بیکـس است شده هـمسرت قـاتـلت این بس است ســزاوار تـو نـیـسـت دنـیـا حـسـن! خودت روضه خوان کـفن میشوی چو با قـاسـمت هـم سخـن میشوی به تـابـوت خـونـیـن بـدن میشـوی تـنـت تــیــر بــاران اعــدا حــسـن!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شیعه تا روز قیامت داغـدارت یا حسن اشکها بر روی دیده پُر حرارت یا حسن دومین مظلومی و تنهاترین سردار عشق مرگ بر نامـردمان روزگـارت یا حسن دل پـریشانـان عـالم اشک افـشان حسین و حسین خود نوحه خوان و سوگوارت یا حسن روح ما پـر میگـشایـد تا گـلستان بـقـیع حیف اما خوارها گشته حصارت یا حسن گرچه گنبد نیست آنجا کفشداری میکنیم هر که با پای دلـش آید زیـارت یا حسن گرچه این مردابها مـنع زیارت میکـنند فـاطمه هر روز میآیـد کـنارت یا حسن گرچه در روی زمین حتی نداری یک حرم شیعه روزی عرش سازد بر مزارت یا حسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حـتی مـیان خـانـهاش هـمـدم نـدارد مرد غریبی که دلش جز غـم ندارد در سیـنهاش از بی وفایی های کوفه غـم آنـقَـدَر دارد که دنـیا هـم نـدارد در خانهاش وقتی اسیر رنج دنیاست حـتـی مـجـال گـریــۀ نـم نـم نـدارد اما کـنار او هـمیـشه زینـبـش هست تا خواهرش باشد که چیزی کم ندارد از کودکی داغی میان سینهاش هست ربطی به مرگـش آتش آن سم ندارد بعد ازشهادت هم غریب است وغریب است حـتـی ضـریـحـی قــبر آقایــَم ندارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
هـمچون گـل لاله که گـشته پرپر افتاد زهـر جفا باعث شد از بال و پر افتاد دستـش به دیـوار است تا اینکه نیـفـتد دستـش به دیـوار است اما...آخر افتاد این کوچههای شهر؛ غم را تازه میکرد یـاد همان روزی که اینجا مـادر افـتاد وقتی زمین افـتـاد از این زهـر کـیـنه چـشمـش به سمت قـبۀ پیـغـمـبر افـتاد روی زمین جسم خودش را میکشید و خود را رساند و در میان بـستر افـتاد خون جگر میریخت خواهر ناله میزد در گـوشهای از خـانۀ او خواهر افتاد دست بـرادر را نگـاهی کرد، ای وای شایـد به یـاد روضۀ انگـشتـر افـتاد...
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حتماً تو نیز جنس غـمت فـرق میکند آشـفـتـگـی زلـف خـمت فـرق میکـنـد محـتـاج دسـتهـای کـریـمـانهات، کـرم از بس که شیـوۀ کـرمت فـرق میکند «بس آتشی ز اخگـر الماس ریزهها» این بیت شعـر محـتـشمت فرق میکند تو"مادری" و بیحرمی ارث مادریت معـلـوم شد چـرا حـرمت فـرق میکند زهـرا جـواب سیـنه زنـان تو را دهـد مـزد غــلامـی عـلـمـت فـرق میکـنـد آقا میان کوچه چه دیدی که بعد از آن وقت عـبـور هـر قـدمت فـرق میکـند دمهای آخری تو"لا یـوم..."بوده است ای نوحه خوان که شور دمت فرق میکند یک بار خواندی و جگرت پاره پاره شد پس این تویی که جنس غمت فرق میکند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
آن که سائل از عـطایـایش تحـیّر میکند غربت و غم سینهاش را روز و شب پُر میکند میرود مسجد به منبر سبّ حیدر میکنند بین کوچه میرسد با خود تفکـر میکـند دیـدن هر بارِ قـنفـذ یا مغـیره... بگـذریم در خودش میریزد و یادی ز چادر میکند میشود آیا کریمی را به دِرهمها فروخت؟ آدم از این حرف، احـساس تحـیّر میکند میکـشـد از زیـر پـا سجـادهاش را آشـنا اینچنین سرباز از رهبر تشکر میکند؟! صلحِ آقا جنگ با تزویر بود و جاهل است هر کسی این صلح را سازش تصور میکند بین سرداران غریب و بین منزل هم غریب تا که میگویم حسن؛ غربت تبادر میکند آب میخواهد لب روزه امام از همسرش همسرش با زهر دارد جام را پر میکند پارههای این جگر در تشت بیعلت که نیست سنگِ سخت از سوز این جرعه تغیّر میکند مطمئنم در دو عالم جزء قـوم اشقـیاست هـر که از آقـام احـساس تـنـفـر میکـنـد وقت تشیـیع تنـش آمد زنی استـر سـوار با کـمانداران خود حسِ "تکـاثر" میکند مـیرسـد آخــر زمـان انـتــقـام مـنـتــقـم میرسد خواری آن کس که تکـبر میکند سنگ دل هستم؛ بدرد گِل شدن که میخورم این دلِ سنگـم بـرایش کـار آجـر میکـند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
من کـرم زادهام و شهـر کـرامت وطـنم گرد و خاک ره اربـاب کـرم خـاک تـنم روزها فکر من این ست و همه شب سخنم چه شد از بـین هـمه بـنـده کـوی حـسنم هـاتـفی گـفت اگـر گـرد رخ او هـمهایـد چون در این دایره دعوت شدۀ فاطمهاید با وجود تو کسی را هنری نیست که نیست تو که باشی ز فقیری اثری نیست که نیست من تو را دارم و دیگر خطری نیست که نیست و در این چرخ بجز تو خبری نیست که نیست زندگی را به تـمـنای تو خـوش میدارم که من از فکـر بـجـز تو بخـدا بـیـزارم ای که بـا آمـدن تـوست، عـلـی بـابـا شد و به لبـخـند تو غـم از دل زهـرا وا شد نـوبـتی بـاشد اگـر نـوبت این رسـوا شد که بگـویـنـد به لـطـف تـو گـدا دارا شـد آبـرو یـافـته از لطـف و عـطای حـسنـم پس عجب نیست بگـویم که برای حسنم هـمه را باب حـیات است حسین بن علی نـاجی وقـت مـمات است حسین بن علی که در اوج درجات است حسین بن علی تا که کـشتی نجـات است حسین بن علی بادبـان است در این کـشتی امـداد حسن نه؛ بگو آب حسن، موج حسن، باد حسن نیـست بالاتـر ازین درد در عـالم دردی بـین مـردان بـنـشـیـنی و نـبـاشد مـردی و نـفهـمـنـد تو را صلـح چـرا میکردی هـمه هـستـند کـنـارت و تو تـنها گـردی صبر را بردهای از رو و تمامش کردی کـربلا را تو به تـدبـیـر قـیامـش کـردی چه سکوتی ست تو کردی که چنین فریاد است و به تـدبـیر تو بـنـیاد سـتم بر بـاد است نـام تـو لـرزۀ بـر قـامـت استـبـداد است وارث قـدرت مــولایـی تـو اولاد اسـت قاسمت روز دهم یک تنه غوغا میکرد کـربلا مات شد و خیـره تـماشا میکـرد خیره گـشتند و به ماه تو حـسد ورزیدند صد حرامی همه با نیزه گلت را چـیدند گریه میکرد حسین و همگی خـنـدیـدند بعد از آن پای سرش یکسره مینوشیدند مرگ مشتـاقـی او دیـد و بسی کـم آورد عـسـل روی گـلـش چـهـرۀ او هـم آورد جگرت سوخت، کنارت تو برادر داری زینب اینجاست غمی نیست تو خواهر داری گرچه یک خاطره از کوچه و مادر داری بـیوفـایی و حـسد از بـر هـمسـر داری لـیک مهـمان سر نـیـزه نگـشـته سر تو مـیـزبـان لــبـۀ تـیـغ نـشـد حــنـجــر تـو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
روزهاش افطار شد اما پرش را زد به هم کـوزۀ سربـسته کـل پـیـکـرش زد به هم اولیـن تاثـیـر زهـر این ست آتـش میزند سوختن بدجور جسم لاغرش را زد به هم تار میبیند گمانم سوی چشمش رفته است بی اثر شد هرقدر پلک ترش را زد به هم تکه تکه رازهایش پخش شد مابین طشت عاقبت خون لختهها دور و برش را زد به هم لرزش دستی که دارد از زمان کودکیست روضههای کوچه حال مضطرش را زد به هم مانـده در یادش چگونه نانجـیبی بیهـوا خانه را سوزاند و بعد از آن درش را زد به هم زن میان کوچه و چهل مرد جنگی پیش رو یک غلاف آمد غرور شوهرش را زد به هم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
روی تو از نـسیـم سحـر دلـنواز تر گیسوی توست از شب یلدا دراز تر روی تو باز بود و در خـانۀ تو باز ای چشمهایت از همه مهمان نواز تر هـرگـز یـتـیـمهای مدیـنه نـدیـدهانـد از ذکر مهربان حسن چاره ساز تر صلح تو شد دلیل سرافرازی حسین ای از تـمام اهـل جهان سرفـرازتر حتی شریک زندگیات دشمن تو بود مولا کدام داغ از این جانگـداز تر؟ از تیرها نگفتم و تابـوت زخمیات طاقت نداشتـم بشود روضه بـاز تر
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
هر کس به طریقی زده آتش جگـرت را بـیگـانه جـدا دوست شکسـته کـمرت را افـطار تو را زهـر به این حال کـشانـده یک کوزۀ سربسته زمین ریخت پرت را یـاقـوت مـدیـنـه بـه زمـرد زدی امـروز بدجـور عـوض کرده هـلاهـل اثـرت را از راه لبت رفـته ز چشمت زده بیـرون یک مرتبه سوزانده همه خشک و ترت را سرریز شد از طشت عـذابی که کشیدی خون لخته گرفته ست اگر دور و برت را چـیـزی بـروی طـشت بـیـانـداز نـبـیـنـد زینب که میآیـد به سرت دردسـرت را در راه زمیـن خـورده اگـر که نـرسیـده یک ذرّه به تأخـیر بکش پس سفـرت را اصلا بـه تـو آرامـش و لـبـخـنـد نـیـامـد شب کرده غم کوچه و سیلی سحرت را این در نه لگد خورده و نه اینکه شکسته بــردار ز لـولای در آخــر نــظــرت را عمامهات افتاد ولی پیـش خـودت هـست صد شکر نبـردست کسی تـاج سرت را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
خون دل خوردن شده هر روز،کار مجتبی هم غـریب هم آشـنا برده قرار مجتبی قـصۀ مظلـومی مولا رسیده بر حـسن آه شد با بیکسی طی روزگار مجـتبی روضۀ مکشوفه یعنی خاطرات کودکیش بین کوچه شد زمسـتانی بهـار مجـتبی هیچ کس سنگ صبورش نیست حتی همسرش وای ازین غم زهر کینه گشت یار مجتبی وای ازین غم کینه توزان جمل نگذاشتند تا که باشد پیـش پـیغـمبر مزار مجتبی تیرها از هر طرف میخورد بر تابوت او حضرت عباس گشته شرمسار مجتبی با حسینی که تمام هستیاش غارت شده در کـنـار پـیکـر قـاسـم قـرار مجـتـبی مثـل بابا میشود تـنها میـان دشـمـنان میدهد جان در غریبی یادگار مجتبی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن مادر افکـنـد مـرا در یـم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خان حسن از همان روز شدم بیسر و سامان حسن بر جـبـیـنـم بنـویـسـید مـسلـمان حـسن دل خود را سر هـر بـام هـوایی نکـنم طلب عـشق ز هر بیسر و پـایی نكنم رو به هر قـبله و هر قـبله نـمایی نكنم پیش هر سفره كه پهن است گدایی نكنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی چه مرامی دارد چـقـدر لطـف به بـیـمـار جـذامی دارد خـنده در پـاسخ آن سائـل شـامی دارد وه که ارباب دو عـالم چه امامی دارد همه اینها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل كیست حسن آنكه بخشندگیش گشته مَثل كیست حسن معنی حیّ علی خیرالعمل كیست حسن مرد نام آور پیكار جـمل كیست حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مـظلـومـیت از غـربت بابا دارد قـد خـم، سیـنۀ خـون، دیـدۀ دریـا دارد جگـری سوخـته از زخـم زبانها دارد گر بگـوئـیم غـریب الـغـربـا جـا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش جگرش ریخت به هم جگرش ریخت به هم بال و پرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همۀ خاطرهها در نظرش ریخت به هم دل پریشان شده از حال پریشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست حسن، در، کوچه بـاز هم خـاطـرۀ گـریه و مـادر کوچه قاتـل جـان حسن میشـود آخـر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
صحن و حرم و گنبد و گلدسته نداری بر روی کـسی خـانـۀ دربـستـه نداری آنـقـدر غـریـبـی كـه در ایـام شـهـادت در هـیچ خـیابان عـلـم و دسـته نداری بخـشنـدهای و کار به این که درِ خـانه مـست آمـده یا زاهـد وارسـتـه نـداری جـانم به فـدای تو که در قـلب سپاهت حـتی دو سـه فـرمانـدۀ دلـبـسته نداری افسوس که جز گرد و غـبار نفـس باد اطـراف خودت زائـر پیـوسـته نداری در سینۀ هر شیعه حرم داری اگر چه بـالای سـرت گـنـبـد بـرجـستـه نداری
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
او واسطۀ رحمت حق بود و کرم داشت ابر کـرمش بر سر هر بام عـلم داشت بخـشید سه نوبت همۀ ثـروت خود را ارباب کرم بود که بر خلق کرم داشت تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود هرچند که مانند علی تـیغ دودم داشت زهر آمد و زد برجگر و زود برون زد از بس دل او ماتم و اندوه و الم داشت وقتی جگرش ریخت میان دل آن طشت گفتند که این حجت حق اینهمه غم داشت؟ بـا دیـدن اشـک دو بـرادر هـمه دیـدند دلهای غریبان جهان راه به هم داشت حتی به تنش فـتـنه گران رحم نکردند بر پیکر خود زخمهای از تیر ستم داشت بنویس وفایی که پس از این همه غُربت ایکاش که این حجت معبود حرم داشت
: امتیاز
|
زبانحال امام حسن مجتبی علیهالسلام قبل از شهادت
ایـنجـا هـمـه چـیـز مـیشـود آمــاده هـر کـس پـی حـل مـشـکـلـم افـتاده اینجا هـمه منـتـظـر که لب باز کنم تـا هـر چـه نـیـاز دارم ابـراز کـنـم خـادم به کنار من شب و روز زیاد دور و بر من عـاشق دلسـوز زیـاد در وقت عطش به آب سیراب شوم نگـذاشت بـرادرم که بیتـاب شـوم هرچند که خون جگرم بر لب هست خوب است که بالای سرم زینب هست بر زانـوی خـستهاش سـرم را دارد عــبـاس هـــوای دخــتــرم را دارد اینجـا هـمه پـیـشانی من میبـوسنـد دست و سر نـورانی من میبـوسند مـن سـوخـتـه جـانـم از بــلا امـا آه لا یــوم کــیــومــک ابـا عــبـد الـلـه اینجـا هـمه دور و بر من گـریـانـند فـردا هـمـه دور قـتـلـگـه خـنـدانـند اینجا همه هستیم و به دلها غم نیست فردا به کنار خواهرم محـرم نیست فـردا همـۀ نیت دشـمن سـر توست فردا همه چشمها به انگشتر توست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
شود به اذن تو دریـا، سـراب هم حتی شود به نام تو مـوجی، حباب هم حتی کریم نیست کسی پیش سفرهات هرچند به نـام او بدهـنـد آب و تـاب هم حـتی نشستهام سر راهت مگر که یک لحظه تـو را نـگـاه کـنـم با نـقـاب هـم حـتـی همین که از تو بخواهیم باز شیرین است اگـر دعـا نـشـود مـسـتجـاب هـم حـتی تمامِ خلق رهـین شکـوه عـزّت توست اگر شوی تو به ذلّت خـطاب هم حتی به بغض تو شده کافر، اگرچه او به رسول به زور داده شـود انـتـساب هـم حـتـی فـقط به پای مـزار تو بوده که آمیخت به اشک غم، نفس اضطراب هم حتی خدا کند پسری مـادرش زمین نخـورد خـدا کـند که نـبـیـند به خواب هم حتی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
مــاتـم زدهام مــاتــم آقـاسـت بـهـشـتـم در مـاتـم این شاه چه زیـباست بهـشتم چون خـانۀ صدیـقـۀ كـبـراست بهـشتم هرجـا كه بسوزند هـمانجاست بهـشتم خوب است كه با اشك بشویم دهنم را كـز عـرش میآرنـد دَم "یا حـسنم" را ای حُـسن خـدا در نظـر حـیـدر كرّار ای گـوهــر والا گُـهــر حــیـدر كـرّار ای مـظهـر پـا تا به سـر حـیـدر كرّار ای روی تو قـرص قـمر حـیدر كرّار هر چند بدم، رو سیهم، پَـستم و زشتم مـن بـنـدۀ ســالار جــوانـانِ بـهـشــتـم گفتند كه غم داری و غـمخوار نداری مـثـل پـدرت بـیكـسـی و یـار نـداری در خـانۀ خود مَـحـرم اسـرار نـداری آقـا، تو نـیـازی به كـس و كـار نداری كافی ست كه آقای ابالفضل و حسینی یعنی همه جا حضرت بین الحـرمینی با بال و پر سوخته، پرپر مزن این قدر با این جگرِ سوخته، پرپر مزن این قدر ای شعله ورِ سوخته، پرپر مزن این قدر با یادِ در سوخته، پرپر مزن این قـدر بالای سرت اینكه چنین زار نشـستهست چشمی بگشا، حضرت پهلوی شكستهست این بسترِ افتاده، خودش بستر روضهست این طشت كنار تو، خودش منبر روضهست با اینكه حسین بن علی محشر روضهست گیسوی سپید تو، خودش آخر روضهست این زهر كه دور جگرت گرم طواف است همدست همان ضربۀ سنگین غلاف است دل از تو رمیده ست چِهل سال جلوتر غم را طلبـیـده ست چِهـل سال جلوتر قــدّ تو خـمیـده ست چِهـل سال جلوتر رنگ تو پریـده ست چِهـل سال جلوتر هرچند كه در ماه صفر سوگ تو برپاست مرگ تو همان لحظۀ افتادن زهراست ارباب دو عـالـم خـبرت را كه شنـیده تـا خـانـۀ تـو در وسـط كـوچـه دویـده با دیـدن حالَـت، جگـرش تـیر كـشیـده شمشـیر ابالـفـضلِ علی، جـامه دریـده دیـدنـد مـلائـك هـمه بیطاقـتـیاش را آشــوبِ دل سـوخـتـۀ غــیـرتـیاش را باید كه بمیرم، كه پریـشان شده زینب با دیـدن حـال تو هـراسـان شده زینب آن قدر چكیده ست كه باران شده زینب دلـواپـس فـردای عـزیزان شده زیـنب ای كاش كه داغـت به دل او نـنـشـیـند خون جگـرت را به دل طـشت نـبـیـند از طشت سخن گفتم و یك دفعه فضا رفت تا شـام بـلا، پـایْ به پـایِ اُسـرا رفـت قدری كه در آن بزم، سوی طشت طلا رفت چشم دل من پای سر خـون خـدا رفت چون دید چنان چوب به لبهاش نشسته فهـمـیـد كـه دنـدان ثـنـایـاش شـكـسـتـه
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت امام مجتبی علیهالسلام
من حسینم که صفا بخش دو عالم هستم سالهـا صاحب شبـهـای محـرم هـستـم من حسیـنم که برایم همه زاری دارند تا بـیـایـنـد حـرم لحـظه شماری دارند سالها هست که یک عـالمه زائر دارم یک جهان منبری و شاعر و ذاکر دارم دور و نزدیک همه از سر صبحی تا شام همه با عرض ارادت شده مشغول سلام عاشقان روز و شب سال به من میگریند خوب و بد باز به هر حال به من میگریند همه هستند عزادار، چهل شب گریان به من و حال پـریـشانی زینب گـریان اربعین را همه دیدید چه شد دور و برم چـقـدر زائـر دلـسـوخـتـه آمد به حـرم گرچه در هر دو جهان عاشق و مجنون دارم ولی از غربت یک مرد دلی خون دارم نام او می بـرم و لرزه می افـتد به تـنم من جگر سوختۀ غـربت و داغ حسنم تو که زوّار نـداری به فـدای تو حسن حـرم انگـار نداری به فـدای تو حسن دوستان تو کم و دشمن تو بسیار است آنچه در دور و بر خویش نداری یار است مثل تو هیچ کسی این همه بی زائر نیست در همه سال چرا روضۀ تو دائر نیست روضه هم باشد اگر باز همه بی خبرند گریه کن هات برادر چقدر مخـتصرند یاد داری چـقـدر یـار و مطـیعـت بودم سالـهـا زائـر شـبـهـای بـقـیـعـت بـودم کاش می شد بدهم بـاز خـدا را قـسمت تا که زوّار خودم را بـفـرستم حـرمت چقـدر طعنه به تنهـایی تو هـمـسر زد دوست زد زخم زبان، دشمن تو خنجر زد پـشـت خـیـمـه هـمـۀ لـشـگـر تو آمـاده تا که بـیرون بکـشند از قـدمت سجاده دوستانت هـمگی عرض ارادت دارند جنـگ بر پـا نـشده نـیت غارت دارند باز هم شکـر که در خـیـمه نیامد آتش یا که بی تاب نشد هیچ کسی وقت عطش گرچه بر خیمۀ تو پنجه گشودند حسن زن و فرزند تو در خیمه نبودند حسن از تو سجـاده و از من بدنم غارت شد زره و خاتم و خُود، پیرهنم غارت شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
یک لحظه مرا دور ز ماتم نگذارید در سینۀ من غیر غمش غـم نگذارید ما زخمیِ عشقـیم به روی جگـر ما یک مرحمتی کرده و مرهم نگذارید با لطف حسن بوده، حسینی شده عالم این را به همه گفته و مبهم نگذارید گر مرده شود زنده ز لطف گل زهراست آن را به حساب گـل مریم نگـذارید دو ماه، عـزادار حسینید و ابالفـضل این یک شبه را بهر حسن کم نگذارید در وصف رخش شعر بگویید و حسن را بی محتشم و دعبل و میـثم نگـذارید مقـتـل بنـویـسید برایش، محـنـش را بی سیـد طـاووس و مـقـرّم نگـذراید بی گـنـبد و پرچم شده او پیـشنهادی دارم به حساب دل سنـگـم نگـذارید با نـیّـت هـمـدردیِ او روز عزایش در هر حرمی تا، شده پرچم نگذارید
: امتیاز
|
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
تـنـش را با دم تـکـبـیر بُـردنـد کنارش دست بر شمشیر بردند ملائک پـیـکـر پـاک حـسن را به سوی فـاطـمـه با تیـر بردند ***************** تمام تیـرها بر پـیکـرش خورد یکی از تیرها بر حنجرش خورد یکی بر سیـنه و بـازو و پهـلـو تمامش را به عشق مادرش خورد ***************** کـشـیـدنـد از تن او تـیـرهـا را کسی پـوشید روی مجـتـبی را شنـیدم هـاتـفی از آسمان گـفت گـرفـته سهم خود از کربلا را ***************** بــرای تـو دلــم دارد بــهـانــه گـرفت از آه مـن آتـش زبـانـه به زیر لب حسین اینگونه میگفت الـهـی دفـن میگـشتـی شـبـانـه
: امتیاز
|